شعر از اقای اصغر اسلامی مشکنانی1228

ساخت وبلاگ

دمساز باش

گرچه می سوزم ولی با سوز قلبم ساز باش
با لبان پر ز شکوه تو دمی دمساز باش
روزگارم گرچه تلخ است و ندارم من امید
مرحم درد دلم باش وتو هم همراز باش
آشیانم گشته خالی و همه غرق سکوت
بهر این ظلمت بیا و چلچراغم باز باش
نیست دیگر در برم یاری وتنها مانده ام
ای مه زیبا رخم تو دلبری طناز باش
بزم شعرم را صفایی ده بیا یکدم برم
من خریدار توام تو گرمی آواز باش
گوشه یِ ویرانه قلبم همیشه یاد توست
بهر قلبم تو بیا و نقطه آغاز باش
مُشکنانی مانده در غربت بدون هم نفس
بهر دیدارش بیا و همچو یک سرباز باش

ممنون از شاعر خوب که این قطعه شعر را برایمان ارسال کرده بودند

اخبار بخش کوهپایه [email protected]...
ما را در سایت اخبار بخش کوهپایه [email protected] دنبال می کنید

برچسب : شعر اقای حکایتی,شعر اقای هالو,شعر اقای صبا,شعر اقای راننده,شعر اقای راننده کلاه قرمزی,شعر اقای بیداد,شعر اقای فامیل دور,شعر اقای باستان,شعر اقای ایمنی, نویسنده : virkopaa بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 23:33